یک دفعه دلم گرفت ... به کجا می رم ؟ دنبال کیم ؟ از همه سخت تر کی دنبال منه ؟ برای کی آنقدر ارزش دارم که بهم فکر کنه .. نمی دونم فقط فکر می کنم توی یک دنیای دیگه ام اون جا که فقط قصه است اونجا که قصه ها و راز ها به من فکر می کنن اونجا که همه منتظرمن یک قصه ... مگه نه عاطفه ؟ من یک بازرس پلیسم اما هیچ وقت یک پرونده واقعی و خوب نداشتم فقط تو قصه ها و خوابه که به خودم می رسم .. به گرد خودم
ماهی بزرگ
دوشنبه 24 آذرماه سال 1382 ساعت 03:14 ب.ظ
یک پرونده . یک بازی . یک معمای سخت یک سوالی چون پرونده دومم که می خوام راجع بهش بنویسم یه عشق است بد نیست بدونین هرگاه عشق یک بازی شود هر دو طرف بازنده اند
ماهی بزرگ
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1382 ساعت 03:56 ب.ظ